نفس های سرد

 



 تاملی در فتوای رهبر انقلاب
تمسخر اقوام؛ حربه شیطان


 بسم الله الرحمن الرحیم


«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَی أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ » ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید»(1)


رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در جلسه درس خارج فقه که در روز 31 فروردین ماه برگزار شد، ذیل بحث«غیبت» با اشاره به رواج تقلید لهجه‌ اقوام ایرانی از سوی برخی، این کار را مصداق«غیبت » ندانستند اما تاکید کردند که چنانچه این کار از باب تمسخر باشد، «حرام» است.
ایشان می فرماید: «متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجه‌های بعضی از ولایات تقلید می‌کنند…..این مسلماً حرام است.»
و در جای دیگر این گونه بیان می کنند:« گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست، کما این که تقلید لهجه‌ی یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست، یک عمل شیرینی است.» (2)


درباره سخنان رهبر معظم انقلاب و مطالبی که بیان کرده اند توجه به چند نکته ضروری است:


نکته اول:
نکته قابل توجه در فرمایش رهبر معظم انقلاب، تفاوت قائل شدن میان غیبت، استهزاء و تمسخر است.
علامه طباطبایی در ترجمه تفسیر المیزان، درباره استهزاء می فرماید: استهزاء عبارت است از اینکه چیزی بگویی که با آن، کسی را حقیر و خوار بشماری، حال چه اینکه چنین چیزی را به زبان بگویی و یا به این منظور اشاره‏ای کنی، و یا عملا تقلید طرف را در آوری، به طوری که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن، و یا اشاره، و یا تقلید بخندند.(3)


از طرفی طنز، شمشیر بران دو لبه‌ای است که از سویی با زبان شیرین و شیوای خود می تواند موجب سازندگی و حسن اجرای امور شود، و از سویی با زبان تلخ و طعن آلود خودمی‌تواند مخرب و ویرانگر باشد.
قرآن مجید در سوره حجرات به ساختن جامعه اسلامی بر اساس معیارهای اخلاقی پرداخته است و پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه های مختلف اسلامی به شرح قسمتی از ریشه‏های این اختلافات یعنی مسخره نکردن افراد، ترک عیبجوئی و ترک نامیدن افراد به القاب ناپسند پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز برچیده شود، و درگیری و نزاع پایان یابد.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ، ای کسانی که ایمان آورده‏اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کند »
چه این که « عَسی‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ، شاید آنها (که مورد سخریه قرار گرفته‏اند) از اینها بهتر باشند»
همچنین « وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ، و نه زنانی زنان دیگر را (نباید مسخره کنند) شاید آنان بهتر از اینان باشند».
در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار می‏دهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سر چشمه استهزا و سخریه همان حسن خود برتر بینی و کبر و غرور است که عامل بسیاری از جنگهای خونین در طول تاریخ بوده.


سپس در دومین مرحله می‏فرماید: « وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجوئی قرار ندهید».


و بالاخره در مرحله سوم می‏افزاید: « وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ، و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید».


بسیاری از افراد بی‏بند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتی بگذارند و از این طریق آنها را تحقیر کنند، شخصیتشان را بکوبند، و یا احیانا از آنان انتقام گیرند، و یا اگر کسی در سابق کار بدی داشته سپس توبه کرده و کاملا پاک شده باز هم لقبی که بازگو کننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسلام صریحا از این عمل زشت نهی می‏کند، و هر اسم و لقبی را که کوچکترین مفهوم نامطلوبی دارد و مایه تحقیر مسلمانی است ممنوع شمرده است.(4)


حال پرسشی که مطرح می شود، آن است که آیا اساساً مزاح و شوخی از نظر قرآن پذیرفته است یا خیر؟
«خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:«اِنهُ لَقَولٌ فصلٌ و ما هوَ بالهَزل، قرآن گفتاری متین و قاطع است و هزل نیست. (5)
این آیه را در کنار حدیث نبوی می‌گذاریم که می‌فرماید:«اِنّی لاَمزح و لا اقولُ الا حقّا، من مزاح می‌کنم، اما از محور حق هم خارج نمی‌شوم. (6)
بنابراین، محور، حق دانسته شده و هرگونه شوخ طبعی که از این محور تجاوز نکند، در اسلام ممدوح است و هزل نیست.


امام صادق(ع) هم میزان مطلوب در مطایبه و شوخ طبعی را حدی می‌دانند که در آن اهانتی به کسی و خرج از محور حقی نباشد.
ایشان حد را دُعابه می‌دانند:«ما مِن مؤمنٍ الا و فیه دعابهٌ. قیل له: و ما الدُّعابه. فقالَ المِزاح، از علامات مؤمن این است که در او دعابه است. عرض شد دعابه چیست؟ فرمودند: مزاح».


در اسلام، مطایبه و مفاکهه و ممازحه و مداعبه، حد ممدوح و پسندیده‌ی مزاح است که از حدود خرد و حد معقول خارج نگردد و در آن اهانتی به کسی نباشد.
دانشوران اسلامی، به ویژه آنان که متعبدتر بوده‌اند، همواره همین حدود متعارف یعنی حد مداعبه را در آثار خویش حفظ کرده‌اند.


محمد باقر مجلسی(ره) یکی از برجسته‌ترین محققان و نویسندگان عصر غیبت و مؤلف آثاری چون بحارالانوار و حلیه‌المتقین، در کتاب جواهر العقول، مشهور به موش و گربه می‌نویسد:«… چون اکثر مردم عالم به خوش طبعی و مجاز راغبند، بنابراین به لفظ خوش طبعان و شمه‌ی ظریفان بیان خواهد شد…» (7)


یعنی برای لطافت کلام و گیرایی بیشتر کلام، می‌توان از بیان مزاح‌آلود کمک گرفت، اما به شرط رعایت حد و مرزِ تبیین شده.


در روایات همواره شوخیِ بیش‌از حد، ذم شده است مانند فرمایش پیامبر(ص):«کثره المزاح تذهَبُ بماء الوَجه، شوخی بسیار، آبرو را خواهد برد. (8)
و یا فرمایش امیرالمؤمنین علی(ع):«مَن کَثُرَ مزاحُهُ، قلَّ وقارُه ، هر که مزاحش بسیار شود وقارش کم می‌شود».
پس شوخی و مزاح و بیان طنز گونه از نظر قرآن و روایات هیچ اشکالی ندارد مگر آنکه یا توهین به کسی باشد و یا بیان مطلبی غیر حقیقی باشد.»(9)


نکته دوم:
رهبر معظم انقلاب، در بخش دیگری از سخنان خود می فرماید:« این از باب تمسخر و از باب استهزاء و اینهاست.
اینجا دیگر فرقی نمیکند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجه‌ی یک شخصی را – به عنوان اینکه لهجه‌ی او، لهجه‌ی عموم است – تقلید بکند، این صور مختلفی دارد، همه‌ اینها محرّم است.
منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجه‌ی عموم باشد، این می شود اهانت به همه‌ی آن جمعیت؛ که خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک اینها استحلال بکند. آنجایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال می‌کند. این بحث عیبجوئی است.»


نکته ای که اینجا مطرح می شود این است که شخصی که مرتکب استهزاء می شود، جدا از قانون هایی که برای مجازات وی در محاکم قانونی در نظر گرفته می شود، (10) برای حلالیت طلبیدن از آن فرد یا افراد دچار مشکلات جدی و شدید خواهد شد.


در مورد این نکته لازم است، کسانی که با قوانین و مقررات شرعی و قانونی آشنایی بیشتری دارند به تبیین آن بپردازند.


نکته سوم:
رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود می فرمایند:« غالب این شهرهایی که لهجه‌های آن ها تقلید می‌شود، شهرهایی هستند که دارای مردم غیرتمندی هستند که در حوادث مهم صد سال پیش، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستاده‌اند. این تصادفی نیست.
این تقلید هم سابقه ندارد؛ یعنی توی هیچ یک از این کتاب‌های ادبی و طنز و غیره، ما ندیدیم که یک حرفی باشد که نشان دهنده‌ی تقلید لهجه باشد. این مالِ همین اواخر است؛ یعنی مثلاً از صد سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی که کشور ما در مواجهه‌ی با این دشمنی‌ها قرار گرفته.
یکی از مناطقی که ایستادگی سرسخت کرده، مناطق شمال است، منطقه‌ی گیلان؛ یکی از مناطق، منطقه‌ی خراسان است؛ یکی از مناطق، مناطق آذربایجان است. اینها آن جاهایی هستند که مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقاً سعی شده است که همین‌ها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید می‌شود.»


نکته ای که در این بخش از سخنان مورد توجه رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، حضور دست های پلیدی است که با دامن زدن به این گونه رفتارها، سعی در ایجاد چند دستگی، اختلاف و جنگ داخلی دارند، که جنجال روزنامه ایران و مسائلی که پس از آن اتفاق افتاد، شاهدی بر این ماجرا است.
با کمی تأمل می توان دریافت، این گونه رفتار ها، نسخه بومی شده و داخلی رفتارهایی است که دشمنان اسلام در جهان برای ایجاد اختلاف، چند دستگی و جنگ در میان مسلمانان دنبال می کنند. ایجاد بحث های اختلافی شیعه و سنی،‌ عرب و عجم و مسلمان و غیر مسلمان شاهدی دیگر بر این رخداد است.
به طور مثال، استفاده از کاریکاتورهای موهن و زشت در ذم اسلام، پیامبر اکرم(ص)، اعراب، ایرانیان و ….. نشان از این بازی دارد.


نتیجه
درایت، هوش و تیز بینی رهبر معظم انقلاب، ما را وا می دارد تا با تبعیت از احکام دین مبین اسلام، همچنین فرمانبرداری از سخنان راهگشای ایشان، در احترام به یکدیگر، همدلی و مهربانی بکوشیم تا حیله های استعمار نقش بر آب شود.
همچنین بر علماء، دانشمندان و فضلای حوزه و دانشگاه لازم است تا با تبیین و موشکافی سخنان مقام معظم رهبری به بیان احکام دین مبین اسلام و کشف حیله های استعماری بپردازند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) ـ سوره حجرات، آیه 11.
(2) ـ http:// farsi.khamenei.ir.
(3) ـ ترجمه المیزان، ج‏18، ص: 481.


(4) ـ برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 501.


(5) ـ سوره طارق، آیات 13 و 14.


(6) ـ بحارالانوار،ج 76،ص60.
(7) ـ موش و گربه، محمد باقر مجلسی، ص 10.
(8) ـ بحارالانوار، ج 76،ص 58.


(9) ـ دگر خند، علی موسوی گرمارودی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380


(10) ـ قانون مجازات اسلامی، کتاب پنجم‏، تعزیرات و مجازتهای بازدارنده، فصل 27 ماده 700 (هرکس با نظم یا نثر یا به صورت کتبی یا شفاهی کسی را هجو کند و یا هجویه رامنتشر نماید به حبس از یک تا شش ماه محکوم می شود).
 


ارسال شده در توسط افشین کیا